گـُوبـــاره
 

Monday, August 22, 2016


دريافت 


حقیقت افسانه ‏ای هم دست کمی از حقیقت تاریخی ندارد. دارد؟ شاید بهتر است بگوییم که حقایق تاریخی هم چندان حقیقی ‏تر از حقایق افسانه ‏ای نیستند. این نکته را من تازه دریافته ام . نه این که آن را جایی خوانده باشم، نه. خودبخود بدان رسیده ‏ام. می دانم پذیرش آن برای بسیاری دشوار خواهد بود. اما اگر از اين ديدگاه به حقيقت بنگريم که حقيقت و افسانه و تاريخ، همه برساخته های ذهنی انسان است، آنگاه ای بسا که پذيرش ادعای من آسانتر باشد.

ريشه های هر حقيقت تاريخی، بسيار آسان می تواند در ابرِ ابهام افسانه گم شود و انگ و رنگ افسانه ای بخود بگيرد و بخش افسونگر و افسانه ای آن چنان فربه شود که هسته حقيقی آن حقيقت را دگرگون کند. نمونه اين چگونگی، شخصيت های دينی هستند. اگر بپذيريم که روزگاری، مردان نيک نهادی چون؛  موسی، يا عيسی يا محمد در جهان بوده اند و زيسته اند و خود را پيام آوران الهی می پنداشته اند، پذيرشِ داستان معجزه ها و شگفت کاری های آن ها را بايد بخش افسانه ای زندگی آنان بدانيم. اين سخن را درباره همه قهرمان های تاريخی از کورش تا ناپلئون نيز می توان گفت.


حقايق افسانه ای نيز، گاه شکل حقيقی بخود می گيرند. نمونه اين حقايق، کاراکترهای شاهنامه هستند که هنوز پس از هزار و اندی سال، کسانی درباره بود و نبود آن ها و کيستی و چيستی و باورهايشان سخنرانی می کنند. يا ملانصرالدين که انگارسده هاست که در ميان ما می زيد و ما گاه کارهای خود را به کارهای او مانند می کنيم. حقيقت در جهان چيزی ست و حقيقتِ انسانی چيزی ديگر. اولی هرگز شناخته شدنی نيست و دومی برساخته ای ذهنی ست که در هر زمان در پرتو نيازهای ما بازتعريف و بازتفسير می شود و رنگ تازه ای بخود می گيرد تا ما را در سازگاری با زيستبوم خود در راستای ماندگاری در جهان ياری کند. 


Post a Comment
Comments: Post a Comment
Free counter and web stats blog counter
seedbox vpn norway