گـُوبـــاره
 

Saturday, August 20, 2016


آسمان آويز يا زمين خيز؟ 


روزگاری انسان دل در گرو ستارگان داشت و برآن بود که هر که را ستاره بخت بلند باشد، نیکبختی جاودانه او راست. در آن روزگار، پنداره همگانی، هرآنچه را در خیالخانه ذهن انسان می گنجید، برای بلند بختان، آسانیاب می‏ پنداشت. آنگاه، هرکس پرتوی از ستاره خود بود و ستاره، خانه دور دست آرمان ‏هایی بود که انسان را هزاران هزار سال فریفته بود و برخود خیره داشته بود؛ آرزوی زندگی جاودانه، آرزوی روئینه گی جان و تن، آرزوی پرواز، آرزوی همزمان در همه جا بودن و.... هر آن آرمان که اغواگر ذهن ِ پنداره باف و انگاره گر انسان است

سپس روزگار آرمان‏ های بزرگ اجتماعی رسید. آرمان ‏هایی فراانسانی که هر یک، فرمان پیامبری آسمانی بود. آرمان سرزمینی آباد با مردمانی آزاد و شاد، که در آن، "غم سنگین ات تلخی ِ ساقه علفی (باشد) که به دندان می فشری". آرزوی جهانی آرام که در آن " ابر و باد و مه و خورشید و فلک"، رام و آرام، سر بفرمانِ انسان باشند و گرگ و میش در کنار یکدیگر آسوده بزیند. آرزوی جهانی هنجارمند و راست، تا انسانیت و برادری و برابری را میدان دهد.

سپس تر، روزگار انسانِ زمینی فرارسید تا انسان را نه چون آویزه ای آسمانی، که خیزه ای زمینی بپندارد و او را بدانگونه که هست، دوست بدارد و بستاید و جهان را آنسان که می شود ومی تواند، بسازد و بپردازد و نه آنگونه که در افسانه ها آورده اند. و.... آن روزگار، امروز است.



Post a Comment
Comments: Post a Comment
Free counter and web stats blog counter
seedbox vpn norway