گـُوبـــاره
 

Saturday, January 30, 2016


کلـــنجار ِ اهل دين با جُستاوردهای داروين 




بخش پايانی.
 
پس از انقلاب صنعتی اروپا و آغاز جهانگشايی فرهنگ غربی که اکنون همه جا را فراگرفته است و جغرافيای زمين و ذهن مردم را نيز دگرگون کرده است، پروسه فرهنگ سازی، يعنی نوسازی رفتارها و کردارهای اجتماعی از راه ستيزِ سنّت ها با بدعت های بومی، شکل ديگری بخود گرفته است. اکنون در همه کشورها، در ميان همه قوم ها و قبيله ها، ستيزِ سنت با ارزش ها و شيوه زندگی غربی در کار است. اين چگونگی در کشورهای اسلامی، بويژه ايران بسيار پُرنماتر از بسياری از جاهای ديگر است. اکنون بخشِ بزرگی از اخبارِ روزانه ايران، گزارش ستيز کهنه و نو است که در هر خانه و کارخانه و اداره و کوی و برزن در جريان است. در اين ستيز، ارزش ها، راه ها، روش ها، منش ها، ايده ها و انديشه های مدرن، با سنّت های بومی گلاويز می شوند تا هويت و فرهنگ و جايگاه ما در جهان را بازتعريف کنند. هرچه در اين جنگ جهانی فرهنگی، حکومتی سخت گيرتر باشد، اين ستيز سياسی تر و خشونتبارتر خواهد بود.




Post a Comment

Friday, January 15, 2016


کلـــنجار ِ اهل دين با جُستاوردهای داروين 




بخش پنجم:

جستاوردهای‌ زمين‌ شناسی‌ در اوان‌ِ سده بيستم‌ ميلادی نشان‌ داد که‌ زمين‌ بسی ‌کهن‌تر از آن‌ است‌ که‌ تا پيش‌ از آن‌ پنداشته‌ می‌ شد. نيز اين‌ سياره، نه‌ تنها درمرکزِ کيهان‌ نايستاده‌ است‌، بلکه‌ سنگريزه ‌ای‌ بسيار کوچک‌ از بی ‌شمارسيارگان،‌ در گوشه ‌ای‌ از اين‌ جهان‌ درندشت‌ِ بی‌ پايان‌ نماست‌. پاياندادِ پژوهش های‌ داروين،‌ وی‌ را برآن‌ داشت‌ تا همه‌ زيندگان‌ يعنی؛ گياهان‌، جانوران‌، ويروس ها، قارچ ها و باکتری ها را همريشه‌ و همپيوند بداند و هستی‌ را زاده‌ سرچشمه ای همگون انگارد. از ديدگاه‌ داروين‌ تفاوت های‌ زيستاران،‌ ريشه‌ در دگرگونی های‌ زيستبومی‌ آنان دارد که‌ دسته‌ ها و رسته‌ های‌ بی‌ شماری‌ از درخت ‌زندگی‌ برآورده‌ است‌. نگرش‌ داروين‌، چشم‌ اندازِ زيست‌ شناسی‌ را به‌ يکباره‌ ديگرگون‌ کرد. از آن‌ پس‌ هر برآيندِ زيستی،‌ در پرتو نقشی‌ که‌ آن‌ برآيند در سازگاری‌ِ بيشترِ دارنده‌ خود در زيستبوم‌ِ وی‌ دارد، مورد بررسی‌ قرار می‌ گيرد.

دنبـــــاله.....


Post a Comment

Sunday, January 10, 2016


کلـــنجار ِ اهل دين با جُستاوردهای داروين 


بخش جهــارم:

البته از ميان آنان، يدالله سحابی در کتابی بنام؛ "قرآن مجيد و خلقت انسان"۲، گوی سبقت را در ياوه گويی از ديگران ربوده است. وی که آگاهی بيشتری از ديگرانی که نام برديم، درباره انديشه های داروين داشته است، با پافشاری شگفتی، در کتاب خود برآن است تا حقايقی را در که اين باره می داند، تحريف کند و ذهن خواننده کتاب خود را به سوی روايت اسلامی آن براند

دنبــــاله

================





Post a Comment

Wednesday, January 06, 2016


کلـــنجار ِ اهل دين با جُستاوردهای داروين 


بخش سوم:

در ايران برای نخستين بار ميرزا تقی خان انصاری کاشانی که از نوانديشان دوره قاجار و استاد مدرسه دارالفنون بود، گزارشی از کتاب "خاستگاه رسته ها" را با برداشت و دريافتی آزاد از اين کتاب در جزوه ای با نام؛ "جانورنامه" در سال ۱۲۸۷ قمری منتشر کرد. کاشانی اين کتاب را چون جزوه ای آکادميک، برای دانشجويان خود، ۱۱ سال پس از نخستين چاپ کتاب داروين نوشت. اما برگردان کامل نخستين کتاب داروين با نام،"منشاء انواع"، در سال ۱۳۵۷ شمسی توسط نورالدين فرهيخته در تهران به چاپ رسيد.

البته پيش از انتشار اين کتاب، برخی از باسوادهای ايرانی از راه نوشته های شبلی شمیّل و نويسندگان ديگر عرب، آشنايی اندکی با انديشه های داروين داشتند. برای نمونه، سيد جمال الدين اسدآبادی، در کتابی بنام "نيچريه"۴، رديه ای بر جستاوردهای داروين نوشته است۲ که نمونه درخشانی از آنچه آخوندها، آن را ادبيات خود، "مشاقبه" می خوانند است. مشاقبه آن است که انديشه و يا سخنی ناراست را به کسی نسبت دهند و او را بخاطر آن انديشه و يا سخن نکوهش کنند. سيد جمال الدين اسد آبادی در نيچريه، چنين کاری را با داروين کرده است و سپس با انگ، "دهری بودن"، داروينيسم را محکوم کرده است و مردود دانسته است.

نکته ای که رويارويی با جُستاوردهای داروين را در ايران از ديگر کشورهای خاورميانه جدا می کند اين است که چنين می نمايد که تاکنون تنها اهل دين در ايران به انديشه های داروين واکنش نشان داده اند. اميدوارم که اين سخن بازتاب ناآگاهی من از اين چگونگی باشد. واکنش های اهل دين نيز، نه از سر کنجکاوی آنان برای بررسی و درک و دريافت چشم انداز برآيشی، بلکه برای کم کردن شّرِ آن از سر دين بوده است. از زمان انتشار نيچريه تاکنون، بسياری ازعلمای حوزوی چيزی درباره داروين و داروينيسم نوشته اند که هيچيک از آن ها ارزش خواندن و بازگفت و بررسی و نقد ندارد. اين چگونگی از آنروست که از نوشته های اين نويسندگان پيداست که نه کتاب و يا نوشته ای از داروين خوانده اند و نه هرگز پيش و پس از خواندن آنچه در اين باره خوانده اند، شکی در نادرستی انديشه های داروين داشته اند.
در بخش چهارم اين نوشته به بررسی برخی از اين واکنش ها خواهيم پرداخت.

دنبـــــاله 


Post a Comment

Tuesday, January 05, 2016


کلـــنجار ِ اهل دين با جُستاوردهای داروين 



بخش دوم:

کسانی نيز که با سرمايه دارى سرِ ستيز داشتند، انديشه ‏هاى داروين را همسو با نگرشِ خود مى دانستند.  كارل ماركس درباره نخستين كتابِ داروين، در نامه‏اى در سال 1869 به فردريك انگلس نوشت كه: " اگر چه اين كتاب به شيوه ناپالودهِ انگليسى ‏ها نوشته شده است، با اين همه، زمينه زيست شناسيكِ نگرشِ ما را در خود دارد."   آورده ‏اند كه كارل ماركس، پس از چاپ نخستين جلدِ كاپيتال، يك شماره از آن را براى داروين فرستاد و از او خواست تا اجازه دهد كه جلد دوم آن كتاب به او پيشكش شود.  داروين كه زبان آلمانى نمى ‏دانست و آشنايى چندانى نيز با فلسفه و اقتصاد نداشت، در پاسخ به ماركس نوشت كه؛



Post a Comment
Free counter and web stats blog counter
seedbox vpn norway