گـُوبـــاره
 

Wednesday, May 31, 2023


روندهای زيست پردازِ ســــکولار  


 .....اکنون با بررسی کارايی ژن‏ های هر جانور به آسانی می‏ توان لغزش‏ ها و پرتگاه‏ های ژنتیکِ آينده آن جانور را پيش بينی کرد و سال‏ها پيش از رسيدن سن هر ژن به لبه آن پرتگاه‏ ها، به ادیت کردن و رويئنه سازی آن پرداخت. برای نمونه، اگر ساختار ژنتيک کسی از دريافت و برداشت ويتامين يا کلسيم و يا آهن از خوراک و نوشاک ناتوان است، می‏ توان دريافت که اين کمبود در آينده به چه بیماری‏ هايی کشيده خواهد شد. اکنون با آگاهی از اين چگونگی، می‏توان به پيش‏گيری زمانمند بسیاری از بیماری های در راه پرداخت. همچنين می‏توان ژن ‏های بدخيم بيماری ‏زا را شناسايی کرد و آن‏ ها را از فهرست ژن‏ های نسل‏ آينده بيرون زد. فراتر از آن‏، با ژن پردازی می ‏توان برخی از ويژگی‏ های فيزيکی کودک آينده خود را برگزيد، يعنی که رنگ چشم و مو و پوست و بسياری ديگر از ويژگی ‏های تن او را بدلخواه خود ساخت.

بله، انسان کنونی در پگاه روزگار ژن پردازی می‏ زيد و راه دور و درازی در پيش دارد. هنوز اين دانش در اوان راه خويش است و از الفبای آغازين خود فراتر نرفته است. اين رشته با شناسايی بازتاب‏های کارکرد ژن ‏ها در تن انسان، به نقش آن‏ ها در ساختار روانی وی نيز خواهند رسيد تا تومار ناخوشی ‏های روانی انسان را در هم بپيچند. از هم اکنون پژوهش‏ های بسيار شگفت و ارزنده ‏ای درباره پيوندهای خوراک و نوشاک و ژن و زيسبوم زيندگان، نشان داده است که با مديريت برنامه خورد و نوش می ‏توان بر بسياری از نگرانی ‏ها و آسيمه سری‏ ها و دلواپسی ‏ها و واهمه‏ های بی نام و نشان چيره شد. در آينده با پيشرفت‏ های بيشتر رشته ژن- درمانی که شاخه ‏ای از درخت دانش ژن پردازی ست، با کمک هوش مصنوعی، درمانگری تن و روان انسان و جانوران تعريف ‏هايی دوباره خواهد يافت.
ساختار ژنتيک انسان از آغاز برآيش وی تا کنون، ساختاری طبيعی بوده است که تنها در واکنش به نيازهای زيستبومیِ وی اندک اندک شکل گرفته است. اين ساختارِ واکنشی در آينده در راستای گزينه ‏های فردی بازسازی و بازپردازی خواهد شد و انسان را چونان الماسی که در کارگاه الماس ترشی، ويرايش و پيرايش و آرايش می ‏شود، بازپرداختی ژنتيک خواهد کرد. من از هم اکنون روزی را می ‏بينم که آيندگان زمان ما را روزگار "آدميان طبیعی و ناپرداخته و زُمخت و بد ریخت "خواهند خواند، آنسان که ما پيشينيان را "دقيانوسی" و "قرون وسطايی" و "عصرحجری" می ‏خوانيم .




Post a Comment

Sunday, May 21, 2023


قـُـم 



از بسکه ريشوی معمّم دارد اين شهر

شکل کريهی از جهنم دارد اين شهر


تيغِ نگاه هر يکی، بدتر ز آن يک

يعنی هزاران ابن مُلجم دارد اين شهر


هرجا روی يا حوزه و يا روضه بينی

از زندگی، سازندگی رم دارد اين شهر


از بوی الرحمن و قيل و قال ِ ترحيم

چون فاضلابِ کلکته دم دارد اين شهر


با آنهمه گندِ عبا، عمامه، نعلين

گويی علاوه بر تری، نم دارد اين شهر


دوزخ بسـوزاند به آتش هر پلشـتی

پس از جهنم نیز هم، کم دارد اين شهر


جز قیل و قالِ هیچ و پوچ و مرگ و زاری

آيا که چـيز ديگـری هـم دارد اين شــهر؟



Post a Comment

Monday, May 15, 2023


پرسـش 


زیرِ این ابر سـیاه
گلِ آفتابگردان
چگونه باید روگردان باشد
یا نباشد؟ 




Post a Comment

Thursday, May 11, 2023


یادی از اسـماعیلِ خویی 


 زندگی آی زندگی، چشمه‌ی تشنه خواه من.

یادی از اسماعیل خوئی و قصیده زیبای او با نامِ "غزلِ زندگی" که در سال 1994 میلادی، همراه با چند شعر تازه‌ی دیگرش را برایم خواند. شادم که آن شب از این شعرخوانی ویدیو گرفتم. نام و یادش جاودانه گرامی باد. لینکِ زیر: 

غزلِ زنـدگـی




Post a Comment

Friday, May 05, 2023


حکومت مذهبی توهین به انسان است 


 حکومت مذهبی در هر زمان، در هرجا و با هر شکل و شیوه ای که برپا شود، وجودش توهینِ آشکاری به انسان است. انسان آخرین حلقه از رنجیره‌ ای از درشت - میمون‌ ها- (Great Apes) - در رسته‌ ی پستانداران است که از دویست و اندی هزار سال پیش برآمده است. این حلقه را که نژادِ انسان خوانده می شود، چهار ویژگی از درشت- میمون‌های دیگر جدا می کند: تنِ افراشته، پوستِ بی مو،  توانِ راه رفتن برروی دوپا و توانایی بکارگیریِ پدیده ی شگفتی بنام، "زبان". توانایی کاربردِ زبان همراه با اندیشه ورزی، خیال پردازی و آگاهی از وجود و حضور خود در زمان و مکان، سبب شده است که زیست شناسانِ رده بند (Taxonomists)، همه ی درشت میمون‌هایی را که یکی یا چندی از این چهار ویژگی را دارند، در ردیفِ تازه ای بنام انسانِ خرد ورز (Homosapien) بگذارند.(1)

 میمونِ خرد ورزی که "انسان" خوانده می شود، ذاتی خویشخوشخواه و آزادی گزین دارد و نه تنها از وجودِ خود در جهان آگاه است که از آگاه بودنِ خود در گیتی نیز آگاهی دارد و خود را "در" جهان می پندارد و نه "با" آن. انسانِ خردوزِ، آزادی و آبادی و شادی را خوش می دارد و ژرفساختِ برآیشی ذهنِ او از هرگونه بند و پند و در و دیوار و مرز و کنترل بیزار و گریزان است. اما مذهب دکانِ دین فروشی ست و ابزاری برای کنترل ذهنِ انسان در راستای بهره کشی از او. تاکنون هرگاه و هرجا که دینی پدید آمده است، چندین دکان نیز در پیِ آن باز شده  است که هر یک، دین را به شیوه ی ویژه ی خود به پیروانِ اش می فروشد. اما آنچه در همه ی مدهب ها یکسان است، کوشش در راه بردن به ذهن انسان برای شکل دادنِ نگرش مذهبی در آن با هدفِ کنترلِ رفتارها و کردارهایش. این نگرش، پیش نیازِ پروسه ی پیرو سازی ست. هنگامی که جهان نگریِ مذهبی به دهنی راه می یابد، دارنده ی آن ذهن، خود را سربازِ خود خواسته ی آن مذهب می پندارد و آزادی و آبادی و شادی را برای خود و دیگران، در پرتو رهنمودهای آن مذهب پی می گیرد و بی که بداند، به بیگاری کشیده می شود. این فرآیند در گذشته بسیار طبیعی می نمود و چنان آرام، هر نوزاد آدمی را به جانوری رام برای پذیرفتن فتواها و احکام مذهبی بدل می کرد که کمتر کسی از دل بستن به مذهب و سرسپاری به آن رهایی می یافت. اما اندیشه ورزانِ روزگارِ روشنگری، این پروسه ی ذهن ربای بی نام را که "نعمتی آسمانی" پنداشته می شد، بروی زمین آوردند و آن را به فهرست اندیشه های ایدئولوژیک افزودند و به بررسی روشمند آن پرداختند.

 اگرچه واژه ی "ایدئولوژی" را انتوان دوتراسی فیلسوف اریستوکراتِ فرانسوی در سده 18 میلادی برای گستره ی تازه ای بنام "ایده شناسی"، پیشنهاد کرد، اما پیش از او فیلسوفان دیگری از نیکلو ماکیاولی گرفته با فرانسیس بیکن و جان لاک در این حوزه کارهای درخشانی کرده بودند. پس از او نیز این حوزه وامدارِ اندیشه های درخشان یلان نامداری در فلسفه ی سیاسی مانندِ هگل و کارل مارکس است. یکی از پرسش های اساسی در این راستا این است که چگونه اندیشه ی سیاسی در ذهن انسان به انرژی عاطفی بدل می شود و دل و جان از او می رباید و فرد را گاه، بی که بداند و یا بخواهد، در خدمتِ آن اندیشه در می آورد و او را پاسبان و پاسدارِ آن اندیشه ی سیاسی می کند؟ این چگونگی با روندی کـُند و حلزونی از ورای گوشِ هوش رُخ می دهد و آنچنان طبیعی می نماید که پی بردن به آن، نیاز به رویدادی دگرگونساز در زندگی پیرو دارد. از این چشم انداز، باورهای دینی نیز بازتابی همانندِ باورهای ایدئولوژیک بر ذهن و زبان دلباخته ی خود دارند و او را مشتری جان برکفِ فرآورده های خود می کنند. 

 همانگونه که اندیشه ی سیاسی با کمک حزب، هموندانِ گرویده به آن اندیشه را بکار می گیرد و رفتارها و کردارهای آنان را شکل می دهد، مذهب نیز، نهادِ کالاسازیِ دین است. مکانیزمی برای آوردنِ دین به بازارِ عرضه و تقاضا. بازاری که در آن امید و آرزو خرید و فروش می شود. کارِ دکاندارانِ این بازار که خاخام ها و کشیشان و ملایان و متولیان هستند، فروشِ امیدِ سلامت، سعادت و رستگاری در دنیا و آخرت است! آنان در برابر آنچه از دینداران می ستانند، تنها حواله می دهند؛ حواله، ارزِ رایج مذهب است که گویا قرار است در جهان پس از مرگ نقد شود. دکانِ دین فروشی، کانون فریب و نیرنگ است زیرا که نقدی را می ستاند و عرضه کالایی را به روزگارِ پس از مرگ حواله می دهد. از اینرو، قراردادهای آن، هرگز در هیچ کجا پیروِ قوانین داد و ستدِ بازرگانی نیست و تا زمانی که نادانی و تهیدستی و کمبود و محدودیت و مرگ هست، این بازار همچنان پیروِ مکانیزم عرضه و تقاضا خواهد بود. 

 مذهب در جامعه ی غیرمذهبی، پشتوانه ی ارزش ها و اخلاقِ حکومتی و بازوی فرهنگی آن است. این چگونگی شکلی پنهان به خود می گیرد، اما در حکومتِ مذهبی، مکانیزمِ آشکاری برای بنده پروری و برده پرواری با اهرم زورِ حکومتی می شود. این چگونگی با اخلاق انسانی که برابری حقوقی و یکسان خواهیِ  فرصت ها و امکانات اجتماعی بنیادِ آن است، در سیتزِ هماره است. اگر برده داری کاری زشت و ناشایسته است، هیچ گونه ایدئولوژی، مکانیزم و سازوکارِ بنده و برده پروزی نیز نمی تواند و نباید آزاد باشد.

 ...............

1. البته امروز انسان تنها گونه از درشت میمون‌های خردورز است و گونه های دیگر مانندِ "نیاندرتال" از میان رفته اند.ِ نکته‌ی دیگر این که در برخی از ترجمه های فارسی، واژه ی "انسانِ خردمند" را در برابرِ (Homosapien) گذاشته اند. به گمان من این برابر نهاد نادرست است زیرا که در زبانِ فارسی، "خردمند" همردیف با "دانشمند"، بمعنای دارانده ی خرد است. اما در اینجا مراد داشتنِ توانایی خردورزی ست و نه خردمندی. خِرَدورزی توانی جوششی ست، یعنی که چون با هوش و توانِ کاربردِ آن سروکار دارد، غریزی ست. اما خردمندی، کاری کوششی ست، یعنی که می توان بدون خردورز بودن نیز، دستاوردهای خردمندان را آموخت و بکار گرفت . اگرچه انسان خردورز می تواند با خردورزی، خردمند هم بشود، اما پیش از خردمند شدن هم خرد ورز است و توانایی بکاربردن هوش خود را دارد. 

 دنبـــاله 



Post a Comment

Thursday, May 04, 2023


در کمینگاه دیو 


 یکی از بازتاب های سیاستِ خارجی حکومت اسلامی ایران، سونامی رسانه ای چهار جانبه و فراگیری ست که برای روانگردانی و فریبِ مردمان ایران از درون  و  بیرون  در غُرّش و فوّارش است. سویه ی نخستِ این سونامی کشورهای غربی، بویژه امریکا و انگلیس هستند که از افتادنِ ایران در چنبرِ استثمارِ روسیه و چین نگران اند و امیدوارند که مردم ایران با برچیدنِ حکومتِ اسلامی، معادلاتِ موجود را برهم زنند و ایران را – که از نگاه آنان بازارِ از دست رفته ای ست- به آنچه آنان "بازارِ آزاد" می نام اند، برگردانند.

 انگلیسی ها اگرچه همیشه با آمدن دموکراسی به ایران مخالفت بوده اند، اما در دوسده ی گذشته، ایران را کشوری یکپارچه می خواسته اند. این سیاست هم ریشه در رقابت های تاریخی آنان با روس ها در گذشته داشته است و هم از آنرو که ایران بزرگترین کشور در خاورمیانه است و نیز این که سروکله زدن با یک حکومتِ قدرتمند مرکزی در کشوری مانند ایران را بهتر و آسانتراز گفتگو با سرانِ آل ها و ایل ها و گروه های دینی و قومی و سیاسی می دانند.(1) این سیاست را امریکا نیز پس از جنگِ جهانی دوم پی گرفت. پس از انقلاب 57، هنگامی که در پی اشغالِ سفارتخانه امریکا در تهران، گروگان های امریکایی با چشم بند جلوی دوربین های تلویزیون های جهان نمایش داده شدند، سناتوری پرسیده بود که چرا امریکا که بزرگترین ابرقدرت جهان است و توانایی زیادی در بازآراییِ نقشه جهان دارد و در همه جا بعنوان نیرویی مثبت و نیکو برای گسترش آزادی و آبادی دخالت می کند، اجازه داده است که کشوری به پهنا و گسترای ایران، در چنان نقطه ی استراتژیکی یکپارچه بماند و امروز با دیپلمات های ما چنین کند؟ چرا کسی ریسک چنین رخدادی را پیش بینی نکرده بود؟. مرادِ آن سناتور این بود که چرا امریکا تاکنون ایران را از هم نپاشیده و به کشورهای کوچکتری تقسیم نکرده است. این پرسش در آن زمان، گفت و نوشت های زیادی را دامن زد. اما بسیاری از کسانی که در این باره در رسانه های همگانی گفتند و نوشتند، برآن بودند که ایران همیشه پایگاه سرمایه داری غرب در خاورمیانه خواهد ماند و آنچه بنام انقلاب در ایران روی داده است، پدیده ای زودگذر خواهد بود و ایران همچنان در آینده، پایگاه بزرگی برای امریکا خواهد بود. این نگرش، ریشه در سیاستی داشت که دنباله ی سیاست انگلیس در سده ی گذشته درباره ایران بود.

 سویه ی دومِ این سونامی، برخی از کشورهای همسایه ی ایران مانند؛ عربستان سعودی، ترکیه، آذربایجان و آنسوتر اسرائیل است. این کشورها هم از سیاست های خارجی ایران زیان دیده اند و هم چون سه تا از آنها، در زمزه ی بزرگترین کشوهاری خاورمیانه هستند، رقابت استراتژیک با ایران دارند و در آینده نیز خواهند داشت،. این کشورها خواهان تقسیم شدنِ سرزمین ایران به چند کشورک دست نشانده هستند. پروژه های رسانه ای و سایبری آن ها نیز در راستای این هدف پیگیری می شود. بخش دیگرِ این پروژه ها، کوشش در پیشگیری از پیدایشِ هرگونه نهادِ مدنی در راستای جامعه ی مدنی و نزدیک شدنِ مردم ایران به دموکراسی ست.  

 سویه ی سوم سونامی کنونی از جانب روسیه و چین بسوی ایران سرازیر می شود وهدف بنیادی آن پشتیبانی از حکومت کنونی ایران و نیز آلوده کردنِ گستره همگانی برای ریشه کن کردنِ امید مردم به آینده است. حاکمان روسیه سده هاست که سودای تسخیر ایران را دارند و روزگار کنونی را بهترین زمان برای زمینه سازی رسیدن به این آرمان تاریخی خود می دانند.(2)

اگر حکومت روسیه، خمینی را از پروژه ی کودتای نوژه آگاه نکرده بودند، پرونده ی حکومت اسلامی در همان زمان بسته می شد. نیز اگر پشتیبانی های چین و روسیه در سازمان ملل نمی بود، شاید این بساطِ ننگ و نکبت آخوندی در همان اوان برچیده شده بود.

 سویه ی چهارم این سونامی درونمرزی ست. سردمدارانِ حکومت اسلامی ازآغاز، با فریب و نیرنگ به میدان آمدند و نه تنها همه ی رسانه های همگانی کشور را بوق های تبلیغاتی انحصاری سیاست های خود کردند که نهادهای آموزش و پرورش و دین و ادبیات رسمی و فولکلور و فرهنگ عامه را ابزارِ بنده پروری و برده پرواری کردند. آنچه این سویه از سونامی فرهنگیٍ فریب و گیجی و گمراهی را از سه شاخه دیگر جدا می کند، ناکارآمدی و ناشیگری اداره کنندگان رسانه های حکومت است که توانسته اند مردم را از اسلام و انبیا و اولیا و هرگونه دین و مذهبی بیزار کنند و آنان را بسوی رسانه های فارسی زبان بیگانگان برمانند. آنچه نیز هرچهار گروه را به هم پیوند داده است، دشمن انگاشتنِ ایرانیان و کوشش در گمراه کردن آنان است.

پی آیندهای کمپین رسانه ای همه جانبه ای که اکنون مردمان ایران را هدف گرفته است، پیش بینی نمی توان کرد. اما برخی از بازتاب ها و برآیندهای آن را بروشنی می توان دید. یکی این که اکنون انگار هیچ گونه باهمی و همدستی و همراهی و همکاری میان ایرانیان شدنی نمی نماید و هر گردهمایی با شتاب به از هم گریزی کشیده می شود. دیگر این که پرسش های بسیار ساده برای بسیاری از مردم در - گستره ی همگانی - پاسخ های ناراست و نادرست می گیرند. یکی دیگر نیز دسته بندی کردن مردم و بسته بندی کردن هر دسته با برچسبی باردار است، مانند؛ پنجاه و هفتی، برانداز، روشنفکر، رژیمی و....

این رشته سری دراز دارد و می توان درباره ی آن سخنان بسیار گفت و نوشت. اما پرداختن به آن نه کارِ من است و نه در این یادداشت کوتاه می گنجد.    نانآن

 ..............................

راه انداختنِ سونامی رسانه ای برای روانگردانی، کار تازه ای نیست و ریشه ای تاریخی دارد. هم اکنون امریکا و چین درگیر چنین پروژه هایی هستند و پروژه ی براندازی حکومت ایران را باید با چشمداشت به برنامه های جنگ رسانه ای آن دو اَبَرقدرت در گستره ی جنگِ سرد بررسی کرد. نکته ی نگران کننده در پیوند با ایران این است که از سویی، این پروژه های بسیار پیچیده، پنهان و روشمند، با تکنیک های فریب و تئوری های بازی و سناریوهای اما و اگر با کاربردِ هوش مصنوعی پیگیری می شوند. از سوی دیگر، فرهنگ اسلامی در ایران در چهار دهه ی گذشته، ریشه اندیشه ی انتقادی را در ایران سوزانده است و پروای پرسشگری و درنگ را از بسیاری از مردم گرفته است.

 پیــوندها:   

1.  https://www.youtube.com/watch?v=b_8zULEJ7e8




Post a Comment
Free counter and web stats blog counter
seedbox vpn norway