گـُوبـــاره
 

Saturday, December 23, 2023


برخی از ریشه های تاریخی نگرشِ مدرن 


برخی از ریشه های تاریخیِ رویداد بزرگی که اکنون، “نگرشِ مدرن”، نام گرفته است را باید در قرون وسطا، بویژه در سده سیزدهم میلادی پی جست. درآن سده، پیشامدهای پیاپی فرهنگی، دینی، اقتصادی، رزمی و جغرافیایی بسیاری رُخ داد که بیش از پیش ذهن و زبان و جهان غربیان را دگرگون کرد. چندی از آن رویدادها این هاست؛ هنگامه ی ترجمه، جنگ های صلیبی، شکست های مسیحیان صلیبی از خوارزمیان و نیز از عثمانیان، برپایی امپراتوری عثمانی، رسیدن چنگیز مغول به اروپا، پیدایش فرهنگ نوشتاری، توپ، تفنگ و رسیدنِ آسیاب بادی از خاورمیانه به اروپا.

در سده سیزدهم، برگرداندن آثارِ فیلسوفان یونانی و بسیاری از اندیشمندان ایرانی و عرب از زبان های عربی به لاتین آغاز شد. در فهرستِ این آثار، می توان از اندیشه های ارسطو، افلاطون، فیلوپونوس، بقراط، جالینوس، طالس، ارشمیدس، فیثاغورث، بطلمیوس، هرودوت، ابن سینا، فارابی، الکندی، اخوان الصفا، ابن طُفیل، موسی بن میمون و کتاب های پایه ای برخی از آن بزرگان، مانندِ؛ قانون، شفا، احصاء العلوم، تهافت الفلاسفه، تفسیرِکبیر و رساله های بسیاری از اندیشه های فیلسوفان یونانی با حاشیه نویسی اندیشمندانی چون ابن رشد، الکندی، فارابی و پورِ سینا، به زبان های اروپایی برگردانده شد. این آثار، با خود نگرش های غیرِدینی و خِرَدمدار را، که برای غربیان تازگی داشت، بهمراه آورد و زمینه ساز پیدایش شخصیت های علمی بزرگی مانند توماس اکوینوس، که او را پدر نگرش مدرن می خوانند، شد. یکی از بازتاب های این چگونگی، رفتنِ آموزش و پرورش از کلیساها و آموزشگاه های دینی، به دانشگاه های نوبنیاد مانند، آکسفورد و کمبریج در انگلستان و تولوز و اورلین و مونتپُلی یر در فرانسه، رُم و فلورانس در ایتالیا و مارسیا و پلانسیا در اسپانیا، و نیز موجِ دومِ ترجمه آثار فیلسوفانِ یونانی از زبان عربی و آشناییِ اندیشمندانِ کاتولیک با کسانی مانند ابوریحان بیرونی، ابن سینا و خواجه نصیرطوسی بود.

آشنایی توماس اکوینوس و همگنانِ او با آثار ارسطو از راه نوشته های ابن سینا سبب شد که برای نخستین بار، نگرشِ دینی اربابانِ کلیسا که تا آن زمان تنها نگرشِ راستین انسان به هستی پنداشته می شد، با دیدگاه های دیگری که برای کاتولیک های اروپایی تازگی داشت، روبرو شود. این رویارویی، ذهن بسیاری از دست اندر کارانِ دستگاه کلیسا را به کوشش و کندوکاو، در راه یافتن راهی برای مبارزه با نگرش ها و چشم اندازهای کفرآمیزِ وارداتی واداشت. امروزه برخی از پژوهندگانِ تاریخ اندیشه، با اشاره به پیایندهای هنگامه ی ترجمه، براین باورند که چون آثار فیلسوفانِ یونانی، با لعابی از مشربِ عرفانی و نگرش شاعرانه ی پورِ سینا، به غرب رسید، زمینه را برای قانون، اخلاق و حقوق مدرن، آماده کرد.۱

کوچ دانش پژوهی و دانش جویی از کلیسا به دانشگاه، ریشه در این پذیره ی خِرَد- بنیاد داشت که پژوهندگان حقیقتِ هستی باید دست از پرداختن به متون کهن و افسانه های دینی بردارند و پدیده های جهان را در پرتو خِرَدِ نقادِ خود، به گونه ای که به آزمایش و سنجش تن در دهد، شناسایی کنند. این پذیره اندک، اندک، حوزه دانش را از دین جدا کرد و یکی را گستره ی آزمایش و پژوهش و درک و دریافت و دیگری را گستره ی پذیره های عاطفی و خیالی دانست. اهمیتِ آوردنِ اندیشه های فلسفی و منطقی به اروپا، خِرَد را در شکل نهادینه ای جایگزینِ خرافه کرد. چنان بود که در غرب، دورانی آغاز شد که سپس تر آنرا، “دوران روشنگری” نام نهادند.

 دنبــاله



Post a Comment

Wednesday, December 20, 2023


چرا روزی نشد ما بادبادکهایمان را،...آه 


شبِ یلداست، ننشین خانه،‌ برخیز و بیا امشب
رها کن تا شوی از دردِ بی راهی، رها امشب 

"
بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم"
وگرنه غم نماید هردومان را کله پا امشب

دلم تنگ است و با من، بی تو دائم برسرِ جنگ است
بیا ای آنکه هم دردِ منی و هم دوا امشب

"
هوا بس ناجوانمردانه سرد است‌"... آی‌ی... لامصب
الا ای آفتابِ رندگی، از در درآ امشب

چرا هرگز نشد ما بادبادک هایمان را،...آه
بیا با هم کنیم آن بادبادک ها هوا امشب

"
تو را من چشم در راهم"، تو را از خویش می خواهم
بیا امشب، بیا امشب، بیا امشب، بیا امشب

عجب لبریز و...چیزم من، سراسر سورپریزم من
اتاقِ فکر من دارد برایت نقشه ها امشب!


https://www.akhbar-rooz.com/227515/1402/09/29/



Post a Comment

Monday, December 18, 2023


دستاوردهاى شگفت انسان  


 زندگى، شگفت ترين چيستان هستى است و خود-آگاهى پديدارى به شگفتى ذات هستى. اين كه ما از هستن خويش در جهان آگاهيم و مى توانيم خود را درسويی و جهان را در سويى ديگر بپنداريم، چنان شگفت است كه ذهن همه فيلسوفان ژرف انديش گيتی را در چنبر پـُرکشش ِ خود داشته و دارد. بخود آمدن ِ بخشی از هستی و جدا پنداشتنِ خیالواره ای بنامِ "من"، از ديگر پدیده های  جهان، چنان شگفت و تعريف گريز است که نوشتن درباره ی آن را بايد به زمانی ديگر وانهيم. سخن در اين یادداشت، درباره ی دستاوردهای شگفت انسان است. دستاوردهايی که هريک به گونه ای، چشم انداز بشر را دگرگون کرده است.

1. کشاورزی

 نخستِين دستاورد بزرگ انسان، رو آوردن او به کشاورزی ست. پيش از پيدايش کشاورزی، انسان به گونه ديگری می زيست و می انديشيد. در آن روزگاران همه ی هّم و غم او گردآوری توشه مورد نياز برای پرکردن شکم خود بود. فرهنگ بود، هنر نيز. اما نوع و کيفيت فرهنگ و هنر در آن روزگار هيچگونه همگونی با آنچه ما امروزه از اين دو، مراد می کنيم، نداشت. فرهنگِ جامعه ی کوچنده، فرهنگ زيستن بر لبه لغزانِ پرتگاه و راه رفتن برروی پلی سست از ريسمان است. اگر فرهنگ های امروزی راهنمای چگونه زيستن بدانیم، فرهنگ کوچند گانی را که پيش از پيدايش کشاورزی می زيستند، باید فرهنگ چگونه نمردن و گريختن از بلايای روزمره بپنداریم. هنر نيز در آن روزگار، ابزار ذهنیِ برآوردن نيازهای نخستينِ انسان بود و نه پٌرانه ای برای رهاندن انسان از آزارِ یکنواختی زندگی و روزمرگی.

هنگامی که انسان در پرتو کشاورزی توانست برای اولين بار به انباردن ِخوراکِ بيش از نياز خويش بپردازد، ساختارِ روانی او و شيوه ی خويشتنداری و زيستبانی و شهرداری او به گونه ی شگفت آوری دگرگون شد. از آن پس، همگان را نياز به کار کردن هماره نبود، زيرا که يک کشاورز می توانست با برداشتن هفتاد دانه از يک، توشه ی هزاران نفر را فراهم آورد. آن هزاران نيز می توانستند به کارهايی ديگر بپردازند. و چنان شد که امروزه ويژه کاری ها و مهارت های شگفتی آوری پديد آمده است. پس کشاورزی را بايد چشمه ی زاينده و زير بنای اقتصادیِ تمدن و فرهنگ و هنر ِ پايدار بشر دانست.

2. سکولارازیسیون

يکی ديگر از دستاوردهای شگفت انسان، زمينی کردن زندگی و رازهای آن است. پيش تر از پيدايش اين نگرش که زاده ی  روزگار روشنگری است، رازهای چيستی هستی و کيستی انسان و چرايی و چگونگی زايش و رويش و روش پديدارها، همه آسمانی و ريسمانی بود. مرادم از ريسمانی اين است که همه چيز در پنداره انسان با ريسمانی ناپیدا به آسمان وصل بود و هرچه دل ِ استاد ازل می خواست با آن سرنخ ها می کرد. پيش پنداره ی اين نگرش اين بود که همه ی جهان آفريده ی آنی نيروی آسمانی است و راه ها و چاه ها همان هايی است که در کتاب های دينی آمده است. نگرش مدرن پس از رنسانس، تومار افسانه ای اين همه را درهم پيچيد و برآن انگ "خرافه" زد. از آن پس هر پديده ای می بايست با شيوه های روشمند ِ خرد پذير بررسی و تعريف می شد. امروزه جای بنچاق های باورهای کهن، در بخشِ باورشناسیِ موزه های آثا کهن است

نگرش سکولار، ريسمانها را گسست وپديدارهای زمينی ِ آسمان آويز را "زمين خيز" کرد. از آن پس انسان ديگر نه تنها "اشرف مخلوقات" انگاشته نشد بل، که خلقت او نيز افسانه ای کهن پنداشته می شود. اندیشه ی سکولاریسم سیاسی، با جدا کردنِ دین از دولت، سرچشمه ی پذیرشِ اتوریته، یعنی آنچه "مشروعیت" خوانده می شود را از آسمان به زمین آورد و از خدا به مردم منتقل کرد. این چگونگی، رشته ی ربّانی میان خدا و شاهان را گسست و صندوق رای را سرچشمه قدرتِ و اتوریته ی دولت کرد. اکنون دیگر نه هیچ شاهی سایه ی خدا خوانده می شود و نه هیچ حاکم و فرمانروایی نماینده ی او برروی زمین. این گونه است که باید سکولاریسم را در زُمره ی بزرگترین دستاوردهای شگفتِ انسان دانست.

 3. شناسایی اتُم

يکی ديگر از دستاوردهای بزرگ انسان، کشف اتم است. اتم کوچکترين واحد سازنده ی ذرات جهان است که شناسايی آن دست بردن در پديده های جهان را ممکن کرده است. اگرچه دموکریت فیلسفوف یونانی در روزگارِ باستان به وجود این پدیده پی برده بود، اما شناسایی آن رویدادی تازه در روزگار روشنگری بود. اين شناسايی سبب پيدايش رشته های دانشی تازه و داروهای بسیاری برای درمان دردهای بی درمان انسان شده است. کشف اتم، همانند يافتن کليد انبانِ رازهای پديدارهای جهان است. اين چگونگی سپس به دستيابی انسان به چیزی بنام "ژن" کشيده شد و سپس تر به وجود پدیده ی شگفت دیگری بنام (DNA) که هر دو از دستاوردهای بزرگ روزگارماست.

 هر ژن دربردارنده ی برنامه ی زايش و روش و روش بخشى از كالبد گياهان و جانوران است. ژن بخشى از هر ملكول كروموزوم است كه در هسته ی ياخته هاى جانداران جا دارد و از اسيدى بنام (DNA) ساخته شده است. اگرچه زيندگان گونه هاى مختلفى دارند اما ساختار شيميايى مولكول هاى همگون ساز آن ها در همه ی باكتری ها، ويروس ها، قارچ ها، گياهان و جانوارن يكسان است. شناسايى ژن نه تنها به سبب پيدايش دانش هاى بسيارى چون ژن شناسى، ژن پردازى، ژن درمانى و رشته ها و مهارت های دیگر شده است بل كه بنياد دانش هاى ديگرى چون زيست شناسى، پرشكى و روانشناسى را نيز دگرگون كرده است. اگر اتم کليد گشايش راز پديدارهاست، ژن نيز کليد رازهای تن و جانِ زيند گان و DNA، الفبای آن رازهاست.

ژن پردازى به معناى توانايى دستبرد در ساختكار ژن، بزرگترين رويداد تاريخى در دانش زيست شناسى در سده ی كنونى ست. اهميت اين رويداد در اين است كه تاكنون همه زيستارانِ جهان اسير ژن هاى خود بوده اند و چون ابزار نگهدارى و ترابرى آن ها از نسلى به نسل ديگر رفتار مى كرده اند. اما اکنون فنِ ژن پردازى، ژن ها را به فرمان انسان در آورده است و او را در ويرايش و پرداخت آن ها در راستاى درمان و بهزيستى و ماندگارى توانمندتر کرده است.

4
. نسبیّت

 يكى ديگر از دستاوردهاى شگفت انسان، پى بردن به نسبيت نگرش انسان از پديدارهاى جهان و تعريف هاى آن هاست. نسبيت به ما مى آمورد كه معناى هر پديده، پيوندى نزديك با چشم انداز معنا كننده آن پديده و زاويه ديد او و همچنین در جایگاه آن پدیده در گیتی دارد. از اينرو، هيچ حقيقت مطلق و جاودانه اى در جهان وجود ندارد وهر حقيقت با توجه به زمان و مكان وموقعيتِ معنا كننده اش معنا پذير است. اين چگونگى، انسان را در شناسايى جايگاه چيزها در جهان توانمندتر کرده است و تعريف ها را دقيق تر و درست . اين كه انسان بداند كه هر نگرشى در چارچوب زمان و مكان و بيانِ و قاب و قالبِ ويژه ی خود معنا دارد، مى تواند از افتادن انسان در چاله "ظلام يقين" و درجا زدن او در آن جلوگيرى كند. نسبيت به ما مى آموزد كه در رفتارها و كردارهاى خود هماره نگرنده و هشیار باشيم و از داوری های شتابزده بپرهیزیم و يادمان باشد كه درستى چيزی از زاويه ی ديدِ ما، نشانه ی درستى قطعى آن براى همگان نمى تواند باشد. فراتر از آن آگاه باشیم که "درستی" خود برساخته ای ذهنی ست که می تواند نادرست باشد. 

5. ناخودآگاه

 يكى ديگر از دستاوردهاى انديشگى بشر، پى بردن به وجود ناپدیده ای بنامِ "ناخودآگاه" و نقش آن در رفتارها و كردارهاى انسان است. تا پيش ازپيدايش اين انديشه بوسيله زيگموند فرويد، همگان رفتارها و كردارهاى خود را ناشى از انديشه هاى آگاهانه خود مى دانستند. فرويد با بررسى نقش نيروى آرمان هاى سرخورده و منكوب شده در ناخودآگاه انسان، دریافت که بخش بزرگى از رفتارهاى انسان ريشه در آرمان ها و آرزوهاى برباد رفته ی او دارد و بخش بزرگى از آنچه ما خِرد مى خوانيم، بربنياد نابخردى استوار است. اگرچه اکنون ما در روزگارِ ارجمندی هشیاری و خِرَد زندگی می کنیم اما بخش بسیار کوچکی از کُنش ها و کوشش های روزمره ی ما با آگاهی و هشیاری و حسابگریِ خردمندانه سروکار دارد. فروید آگاهی انسان را به نوک کوه یخی مانند کرده است که برروی آبِ دریاست و از بخش بزرگِ زیرِینِ خود که در زیرِ اب است بی خبر است. آن بخش زیرین همان ناخودآگاه آدمی ست.(1)  

6. برآیش هستی

 انديشه برآيشى چارلز داروين - كه چگونگى پيدايش زيندگان برروى زمين را به سادگى نشان داده شده است- يكى دیگر از دستاوردهاى بزرگ انسان است. اين تئورى، شيوه ی پيچيده ی همگون سازى گياهان و جانوران را چنان ساده و زيبا بيان كرده است كه واتاب هاى آن در زمانى كمتر از صد سال، بنياد بسيارى از دانش هاى مدرن را دگرگون كرده است و بسیاری از باورهای بنیادی روزگارِ کهن را به بایگانی موزه های آثار فولکلوریک فرستاده است.

درپايان بايد گفت كه آنچه در اينجا آمده است، شمّه اى از دستاوردهاى شگفت انديشه انسان است. هدف من در اين یادداشت، يادآورى دستاوردهاى نه چندان آشكار بشر بود و گرنه كيست كه از اهميت برق و تلفن و آنتى بيوتيك و اينترنت و پاستوريزاسيون و حقوق بشر و هوشِ مصنوعی و هزار و يك دستاود سودمند ديگرآگاه نباشد.

.........................………

  1. https://www.simplypsychology.org/unconscious-mind.html#Iceberg-Theory

 



Post a Comment

Tuesday, December 12, 2023


ملت ابراهیم و ملت ایران 


 اُسکار وایلد مردم را به دو دسته بخش بندی کرده است؛ یکی آن ها که مردم را گروه بندی می کنند و دیگر آن ها که چنان نمی کنند. نکته ای که می خواهم در اینجا بنویسم، مرا در رده نخست می گذارد و آن این است که در یک دسته بندی اختیاری می توان گفت که هر کشورِ پیرامونی در جهان کنونی دارای دو فرهنگ است؛ یکی فرهنگ بومی و دیگر فرهنگی که ریشه در ارزش های مدرنِ غربی دارد. این چگونگی در بسیاری از سرزمین هایی که امروزه “کشور”، خوانده می شود – بویژه کشورهایی که تجربه استعمار رسمی نداشته اند، سبب دوگانگی ملی شده است و ملت تازه ای را در برابر ملت بومی آن کشورها پیدا شده است. این نکته ی تازه ای نیست اما اهمیت آن هنگامی آشکار می شود که با بیاد داشتنِ آن و از چشم انداز این بینش، به رویدادهای سیاسی آن سرزمین ها بنگریم.


ایران نمونه خوبی برای چنین نگرشی است. سرزمینی با دوملت، یکی "ملتِ ابراهیم" و دیگری "ملت ایران". این دوگانگی ریشه در رویارویی ما با فرهنگ غربی در سده گذشته دارد. پیش از این رویداد، همه مردم کم و بیش پیرو چشم اندازی همگون بودند، اما با ورود چشم انداز تازه ای که اکنون “نگرشِ مدرن” خوانده می شود، شیوه ی دیگری برای زیستن پدید آمد که یکی از پیامدهای آن، رویارویی دو فرهنگ و شیوه زیستن بود. این رویداد، ستیز شهری و روستایی، کهنه و نو، سنت و بدعت و خودی و غیر خودی را پدید آورد که بسیاری از گرفتاری های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ما ریشته در آن دارد. اگرچه رسانه های غربی می کوشند تا این ستیز را ویژه کشورهای اسلامی نشان دهند، اما چنین نیست و در کشورهای دیگری مانند هند نیز چنین کشمکش هایی را می توان دید.

دوملیتی، بدینگونه که گفتیم، پدیده تازه ای در تاریخ بشراست. فرهنگ های پیش مدرن، همگی چشم اندازی همگون داشتند و اگر لشکری برکشوری چیره می شد، این دوگانگی هرگز پدید نمی آمد. در آن روزگاران، ریشه های فرهنگ های همسایه، آبشخوری کم و بیش همگون و همپایه داشت و همین همگونی سبب داد و ستدی فرهنگی می شد. نیز لشکر کشان با همان ابزارها و شیوه هایی می آمدند که ایرانیان در یورش به سرزمین های دیگر بکار می بردند. عرب ها، مغول ها و ترکان، در لشکرکشی های خود به ایران با اسب و استر به ایران می آمدند و هم راه ها و رسم های خود را به آنان می آموختند و هم از ایرانیان راه ها و رسم های تازه می آموختند. اما فرهنگ غربی با ابزارهای دیگری آمد و سخنان دیگری از چشم اندازی دیگر داشت. ابزارهایی که ایرانیان تا پیش از آن ندیده بودند و درباره آن ها چیزی نشنیده بودند. این بار، مهاجم سخنانی دیگر داشت که ما هنوز هم در معنای آن ها مانده ایم.

این رویدادِ تاریخی، دوگانگی بزرگی در ساختارسیاسی بسیاری از کشورهای جهان پدید آورده است که می توان آن ها را کشورهای دو ملیتی خواند. کشورهایی که یکی از آن دو ملت همواره با زور ِ سرنیزه، دیگری را خاموش می دارد. نمونه این کشورها؛ ترکیه، مصر، ایران، الجزایر، اندونزی، پاکستان است. گفتیم که این چگونگی در ایران درپی ِ رویارو کردن فرهنگ های بومی و غربی، ملت ابراهیم را رویاروی ملت ایران نهاد.


ملت ابراهیم، ملتی یکتاپرست و شریعتمدار است که ملیت خود در چارچوب باورهای خود تعریف می کند و مرز جغرافیایی ندارد. پیروان آن آئین، خود را بدان می شناسند و می شناسانند. یهودی، نخست یهودی است و سپس زاده سرزمینی. مسلمان نیز همان گونه. فرهنگ این ملت، فرهنگ کاربرد ابزاری دنیا برای سامان دادن آخرت است. از دیدگاهِ ملتِ ابراهیم، جهان مزرعه ای ست که انسان در آن برای آخرت کشت و کار می کند.(1)

آشنایی نسبی برخی از شهرنشینان و درس خواندگان با فرهنگ و اندیشه های مدرن در سده گذشته سبب شده است تا این دسته از مردم، دست از شیوه های سنتی زیستن و اندیشیدن بردارند و خواست ها و آرمان های تازه ای داشته باشند. برخی از این خواست ها؛ آزادی های فردی، قانونمندی جامعه، حقوق بشر، دموکراسی ست.  

این گونه، بخش فزاینده ای از مردمِ آن کشورها، ملیت تازه ای در آن کشور پدید آورده اند که زمینه ساز بسیاری از کشمکش ها و جنگ های داخلی می تواند باشد. این دو ملت در هر سرزمین، نه زبان یکدیگر را می فهمند و نه همدیگررا به رسمیت می شناسد.

چنین است که انسان امروزی براستی می تواند در وطن خویش غریب باشد.

.............................


۱. "ملت ابراهیم"، تعبیری قرآنی ست که با معنایی که ما امروزه از “ملت”، مراد می کنیم تفاوت اساسی دارد. گفتمان ” ملت” به معنایی که امروزه به کار می رود، تاریخ دراز دامنی ندارد.




Post a Comment

Friday, December 08, 2023


خوشـبختی فردی نیست 


 جایی که انسان رستگاری را تنها برای خودش می خواهد و برنامه ی یکنفره برای رسیدن به بهشتِ خیالی خود دارد، همه ی راه ها برای همگان به دوزخ می رسد. انسان، جانوری گروه زی از رسته ی پستانداران است که مانندِ دیگر همرستگانِ خود، در پرتوِ داد و ستدهای دیداری، شنیداری، پدیداری، عاطفی، تجربی، اقتصادی و اجتماعی با همسانانِ خود می روید و می آموزد و انسان به معنای اجتماعی آن می شود. پستاندارن در کنارِ یکدیگر روزگار می گذرانند و از دیدن همدیگر در گله و گروه، دلگرمی و نیروی سازگاری با زیستبوم خویش و امیدِ ماندگاری می گیرند و سلامت تن و جانشان در تنهایی و تکزیستی زیان می بیند. انسان نیز بدینگونه، در پیوند با وجود و حضورِ دیگران می زید و به زندگی خود معنا می بخشد. اهمیتِ همزیستی در زندگی انسان چنان است که جدا کردن او از دیگران، از دیرباز مجازات پنداشته می شده است و هنوز نیز زندانی کردن بزه کاران و ناسربراهان، در بسی بیش از بسیاری از سرزمین ها، از هرگونه گوشمالی دیگری رواتر انگاشته می شود و رایج تر است.

انبوهی از پژوهش های ایمنی شناسیک و روانشناسیک نشان داده است که تن و جانِ تکزیان و گوشه نشینیانِ مردم گریز، بسی آسیب پذیرتر از دیگران است. آنان هم آسان تر از گروه های دیگر در رویایی با میکروب ها و ریروس ها ناکاره می شوند و هم روانتر بسوی ناخوشی های روانی سُر می خورند. اگرچه زیستن با دیگران همیشه و در همه جا، گرفتاری های خود را دارد و می تواند کلافه کننده و سرسام آور باشد، اما تنهایی و تنها زیستن برای بسیارانی روانکاه و آسیب رسان است و میانگین عمرِ تنهایان، بسی پایین تر از دیگران است.(۱)

شوربختانه ما اکنون در جهانی زندگی می کنیم که شیوه ی شکل گیریِ روابط تولید، توزیع و مصرف، سودِ بیشتری از جدا کردنِ مردم از یکدیگر و برتر پنداری زندگی تک زیستی می برد. چنین است که در دوسده ی گذشته، شکل شهرها بسود خانه وارهای کوچک و افرادِ تک زی دگرگون شده است. این چگونگی بجایی رسیده است که اکنون دیگر همزیستی با چند خانه وارِ دیگر در یک خانه و گروه که روزی عادی پنداشته می شد، در شهرهای بزرگ شدنی نیست.

اکنون گروه زیان به بیرون از شهرها رانده شده اند و در کمون ها و کیبوتس ها زندگی می کنند. البته این روند در همه جا، با برنامه ریزی عمدی شکل نگرفته است، بلکه نیاز جامعه صنعتی به لشکرهایی از کارگرانِ چابک سوار و آماده برای جابجا شدن در پاسخ به نیازهای بازار سبب پیدایشِ آن شده است. کارگر ماهری که ناچار از رفتن از روستا به شهر و یا از شهری به شهرِ دیگر است، بناگزیر باید از خانواده و قوم و قبیله ی خود جدا شود. هم چنین دانشجوی دوره دیده ای که دیگر تابِ ماندن با خانواده خود را ندارد و خود را تافته ی جدا بافته ای ازآنان می پندارد، ناچار از جدایی از آن هاست. این گونه است که شیرازه ی زیست گروهی از هم گسسته می شود و تکزیستی در جامعه رونق می گیرد و راه برای دگرگونی های آشکار و پنهانی باز می شود که کسی را یارای شناسایی و شمارشِ همه ی آن ها نیست.

………………

  1. Cacioppo JT and Cacioppo S. The growing problem of loneliness. Lancet 2018;391(10119):426.

https://pubmed.ncbi.nlm.nih.gov/29407030

Cacioppo S, Capitanio JP, Cacioppo JT. Toward a neurology of loneliness. Psychological Bulletin 2014;140(6):1464-1504

دنبـــاله در اینجا.




Post a Comment

Sunday, December 03, 2023


پرسـش 


غریوِ خاموش مرگ

و تلمبار هزار پُشته کُشته

شهر در زیرِ آوار جان می دهد

 

دوزخی از غرور و غریزه

با تانک و توپ راه می گشاید

و با آتش و خون

به پیشوازِ فردا می رود!

 

چیزی برای گفتن نمانده است

جایی برای ماندن.

همیشه چیزی ناگفته می ماند

و گرازها،

آرمان های آدمیان را می چرند.

 

تاریخ اگر دیوانِ دیوان نیست

چرا این گونه دیوانه وار می رود؟



Post a Comment
Free counter and web stats blog counter
seedbox vpn norway